ابوزکریای داعشی در قسمتی از کتاب "کنت فی الرقة" می گوید: در مهمان خانه تل ابیض با اینکه داخل دولت بودم اما کاملا محبوس بودن خود را حس می کردم، من برای یک زندگی با آزادی های بی قید و شرط به سرزمین خلافت آمده بودم تا با سلاح های خود در همه جا بچرخم، همانطور که در فیلم ها دیده بودم.
طبق جریان اداری هیچ مهاجری قبل از اتمام دوره ده روزه حق خروج از مهمان خانه تل ابیض را نداشت که گاهی بنا بر دلایل امنیتی این زمان کم و زیاد میشد. دور زدن روند اداری در سازمان خلافت کاری بس دشوار بود، به عنوان مثال یک تروریست مغربی به دنبال برادرش آمد تا او را با خود ببرد اما با شنیدن دو کلمه از امیر مهمان خانه پرونده این بحث کاملا بسته شد. همان دو کلمه همیشگی و جادویی که به هر بحثی در حوزه اداری خاتمه می داد. "السمع و الطاعة"،این چیزی بود که جوهر بیعت را در اینجا تشکیل می داد و بیعت هم بر روابط هرمی، سلسله مراتب میان اعضا و امرا خلاصه می شد. به هر حال اطاعت از امیر واجب بود و بس!
سه روز پس از ورودم به مهمان خانه دوستانم برای بردن من آمدند. اینجا در مراحل اداری مُهر آبی از ارزش ویژه ای برخودار بود زیرا در سلسله مراتب حتی از فرمان امیر مهمان خانه هم بالاتر به حساب می آمد. در دولت هر کسی مهر نداشت و داشتن آن قدرت خاصی محسوب می شد.
از مهر آبی رنگ که بگذریم، رنگ های دیگری نیز برای آن در سازمان مرسوم و مورد استفاده بود که از اهمیت بیشتری برخوردار بودند، مثلا قرمز اغلب در اختیار امرای دیوان و لشکرها قرار داشت اما مهر سبز که بسیار خاص بود تنها خلیفه و اعضای مجلس شورای خلافت حق استفاده از آن را داشتند.
انتهای پیام/